Tuesday, 12 August 2008

بهشت همینجاست

دو روزی هست که از سفر برگشتم، خوشی هم نگذشت، به دلایلی. نمی دونم چیه! انگار اینجا هم نمی تونم خود خودم باشم. یه حسی دارم که انگار همه می فهمن من کیمم پس باید سیستمهای خود سانسوری و اینجا هم پیاده کنم. تازگی ها به این نتیجه رسیدم که خیلی آدم محافظه کاری هستم، جدن نمی دونستم خودمم.


میشه یه کم سیاسی باشم، دیروز داشتم فکر می کردم (مث همیشه) که چرا در سرزمینهای غربی مث ایران باوری مث ظهور یک منجی وجود نداره، بعد دیدم چقد جوابش سادست، وقتی دوروبرت ظلم، بی عدالتی فاحش، فقر، بدبختی، دروغ و ریا و از این قبیل بلایای انسانی نباشه، چه مرضیه که چشم به راه یه منجی سوار بر اسب بنشینی؟ واقعاً اینطور نیست به نظر شما، اصلن نمی خام بگم که اینجا بهشت موعود ولی به نظر من بهشت چیزی بیشتر از این نیست که وقتی می خوای بخوابی خیالت راحت باشه که بقیه هم مث تو راحت می خوابن گرسنه یا سردشون نیست. وقتی میری بیرون از نگاه و رفتار و بودن مردم کنارت آزار نمی بینی و خیلی چیزای دیگه که برای من حکم بهشتو داره، شرمنده اگه لزبین نیستم تا از حوریهای بهشتی اونجا لذت ببرم!


و یه نتیجه گیری دیگه از مخ ناآروم من که به دنبال ریشه های بدبختی مردمی می گرده که بعد از هزاران سال هنوز انرژی سرو کله زدن با دیکتاتوری رو دارن. موضوع اینه که به خاطر همین قدرت بازی و سانسور بازیها، هیچ وقت نتونستیم تصور درستی از تاریخ داشته باشیم، هیچ وقت بیشتر از یه بعد تاریخی در دسترسمون نبوده، ازونجاییکه تازگیها به خوندن درباره ی انقلاب مشروطه علاقه پیدا کردم تازه دارم خیلی از ابعاد گمشده رو تو ذهنم کنار هم جا می دم، حتی در مرد دین هم همینه، هنوز نمی دونیم. که امام.. بی خیال اینجا یه خود سانسوری بسیار سریع رخ داد. فعلن همین تا دفعه بعد که برای تغییر وضعیت سیاسی اینجا عکسهای شمال و از دوستم می گیرم و می ذارم اینجا تا همگان لذت ببرند

2 comments:

Anonymous said...

سلام. اینجا مردم با دیکتاتوری سر و کله نمیزنن. هر کسی دنبال زندگی و گرفتاریهای خودشه. اونجا هم بنظرم مشکلات خودشو داره. اینکه همه از هم بیخبرن هم نمیتونه چیز زیاد خوبی باشه. چرا خود سانسوری میکنی؟ مگه مشکل سیاسی داری.
جالبه که به این بحثها علاقه داری.

Anonymous said...

اوهوم موافقم باهات