دیگه رسما دارم بالا میارم، یه هفته ای بود که برای تمدد اعصاب هیچ سراغ اخبار مملکت ستم نرفته بودم، خود خرم افتادم به بلاگ خونی که به این زهرای یازده که از بخت بد و یه خدای ظالم تو ی یه آشغالدونی به اسم ایران به دنیا اومده رسیدم، الانم به زور اشکامو پاک می کنم و می نویسم، چرا فقط یکی بگه چرا این همه کثافت تو دنیاهست، چرا این خطه دنیا که بهش می گن خاورمیانه داره از بوی تعفن همه رو می کشه، منو به خاطر اینهمه خشم ببخشید، ولی این چیزا، این خبرا نفسم رو بند میاره نمی دونم باید چیکار کنم، نمی دونم، ای خدا کمکم کنید، کمکم کنید تا یه کاری بکنیم، تا به این جماعت رذل غافل تلنگر بزنیم و بیدارشون کنیم که بابا عصر پارینه سنگی تموم شد، دست از خرافات و جنگ و دختر کشی و عرب و عمر و حسین و عثمان بردارید، اون چشمای کورتونو باز کنید تا ببینید بدون شکنجه کردن هم میشه از زندگی لذت برد! وای الان اون مادر، اون دخترای دیگه اون بچه ها چطور ساکتیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فقط منو ببخشید، می خواستم با کلی خاطره از لندن بر گردم که اینطوری شد.
2 comments:
چی بگم ؟
و چه چاره ای بگم ؟
به قول نامجو
بسی رنج بردیم در این سال سی
که فقط رنج برده باشیم ، مرسی
مسئله خیلی بیشتر از حکومت و دولت است ، شاید فقر است که این طور زندگی ما را غیر آدمیزادی کرده . شاید فقر اقتصادی فقر فرهنگی را به دنبال می آورد و این جرخه موش خرما دائما تکرار میشود
نمیدانم پری عزیز . این روزها ندانسته هایم خیلی زیاد است ،
این را نوشتم چون خواسته بودی بنویسم. وگرنه الان مدتهاست راجع به این جور نوشته ها کامنتی نمینویسم .
آخه چی بنویسم ؟
یه چیزی
وبلاگت رو خوندم . متوجه شدم که تازه مینویسی ،
ازت میپرسم اگر میخواهی آنونیم بنویسی دیگر این چه راهشه ؟
آدمهایی که آنونیم مینویسند برای این این کار را میکنند که مجبور به سانسور خودشان نباشند.
تو آنونیم مینویسی و خودت را سانسور میکنی که کسی متوجه نشه کی هستی ؟
این چه کاریه ؟
Post a Comment